شیشه پنجره را باران شست ...... (حمید مصدق)

سفیر سیمرغ، وبلاگ تخصصی ادبیات فارسی

شیشه پنجره را باران شست ...... (حمید مصدق)

می پرد مرغ نگاهم تا دور

وای باران باران

گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری

تو توانایی بخشش داری

دستهای تو توانایی آن را دارد  که مرا زندگانی بخشد

چشمهای تو به من می بخشد

شور و عشق و مستی

و تو چون مصرع شعری زیبا

سطر برجسته ای از زندگی من هستی..............




:: موضوعات مرتبط: شعر، شعر نو، ،
:: برچسب‌ها: حمید مصدق, شعر, باران, شیشه پنجره, عشق,
نويسنده : ....